به مناسبت روز ۲۲ مردادروز ملی تشکل ها و مشارکت اجتماعی به موضوع نقش تشکل ها در پیشرفت و توسعه جامعه و چالش های که در دوره عمر خود با آن دست به گریبان هستند پرداختم
در سال ۱۳۹۳ همایش بزرگ مشترکی بین دولت و تشکلهای اجتماعی برگزار شد که طی آن سازمانهای مردم نهاد درخواستی را مبنی بر نامگذاری روز خاصی در تقویم سالیانه مطرح کردند. در نهایت با تصویب شورای فرهنگ عمومی روز ۲۲ مرداد بهعنوان روز تشکلها و مشارکتهای اجتماعی نامگذاری شد. این یادداشت به چگونگی و نقش تشکلها در افزایش سطح مشارکت اجتماعی میپردازد.
مجموعه آحاد انسانی مادامیکه میان آنان پیوندهایی از نوع تشکل و سازماندهی برقرار نباشد از آنها انتظاری بیش از برآیند تلاشهای فردی آنها نمیرود. با نگاه خوش بینانه اگر همه نیروها هم راستا و هماهنگ باشند نهایتا نیرویی برابر جمع نیروها حاصل میشود. اما با نگاه بدبینانه یا واقع گرایانه اگر نیروها همراستا و هماهنگ نباشند ممکن برآیند نیروها بسیار کم و یا حتی منفی باشد. در نتیجه، نمود و تبلور کوشش اعضای جامعه بستگی به نحوه حضور آنها در تشکلهای کارآمد و بهرهور دارد. اما تشکل ها انواع و اقسام دارند. قدیمی ترین تشکل ها همان نهادهای سیاسی و حکومتی هستند که همواره لازمه بقای جوامع و تمدنها بوده اند. مشخص است که سازمان های سیاسی از بزرگترین نهادهای ساخته دست بشر هستند. البته بزرگی آنها آفتهایی هم دارد که دیوان سالاری گسترده و پایین بودن بهره وری از زمره آنها است. نوع دیگر تشکلها سازمانهای تجاری و وابسته به کسب و کار هستند. امروزه پیشرفت بشر به میزان زیادی به فعالیت سازمانهای تجاری و ابربنگاه های اقتصادی وابسته است. با توجه به منابع زیاد در دسترس، در این بنگاهها بودجه زیادی صرف تحقیق و توسعه میشود و حاصل آن پیشرفتهای علمی و فناوری قابل توجه در جهان است که عموم کشورها و ملتها از آن بهره میبرند.
اما شق سوم تشکلها در نهادهای مدنی یا سازمانهای مردم نهاد ظهور پیدا میکنند. نهادهای مدنی خارج از محدوده نظام سیاسی و سازمانهای اقتصادی عمل میکنند و معمولاً بر اساس علایق و انگیزیههای فردی آحاد جامعه شکل میگیرند. اگر بخواهیم وزن دهی کنیم باید ببینیم بطور معمول چه حجمی از جامعه در نهادهای سیاسی، چه حجمی در بنگاه های اقتصادی و چه حجمی در نهادهای مدنی فعال هستند. علیرغم اشتغال قابل توجه مردم در نهادهای وابسته به نظام سیاسی و نهادهای وابسته بنگاههای اقتصادی بازهم درصد بیشتری از اشتغال حامعه بیرون از این دو حوزه صورت میگیرد. اتفاقاً گروه اخیر از پتانسیل قابل توجهی برای پیوستن به نهادهای مدنی برخوردارند. به علاوه تمامی شاغلین فعال در نهادهای سیاسی و بنگاههای اقتصادی میتوانند به صورت بالقوه در نهادهای مدنی نیز فعال باشند.
پس دایره اشتغال نهادهای مدنی میتواند به وسعت تمامی آحاد جامعه باشد. یعنی منابع عظیمی در دسترس قرار دارد که اگر بخوبی بهره برداری و سازماندهی شود بسیار مثمر ثمر بوده و می تواند نقش تعیین کننده ای در توسعه و پبشرفت کشور ایفا کند.
اما ساز و کار استفاده از این منابع عظیم چیست و چگونه میتوان جامعه را به سمت فعال شدن در نهادهای مدنی علاقمند و تشویق نمود.
نهادهای مدنی چند ویژگی دارند. اول اینکه بر اساس علایق، انگیزه و منافع شخصی گروههایی از جامعه شکل میگیرند. دوم آنکه بیشتر به کوشش و فعالیتهای داوطبانه اعضای خود متکی هستند. سوم آنکه علی القاعده میبایست مستقل از نهادهای قدرت در نظام سیاسی و بنگاههای اقتصادی عمل کنند.
پس بر اساس این سه ویژگی مشخص میشود که توسعه نهادهای مدنی به شرایط و ساز و کارهای خاصی نیازمند است. ابزار اول علایق و انگیزه افراد است. حال این سوال پیش میآید که در جامعه چه میزان پویایی، حیات، تحرک، جنب و جوش، انگیزش و امید وجود دارد. این عوامل بسیار به مبحث فرهنگ مرتبط هستند. به این دلیل است که فرهنگ در کنار عوامل دیگر مانند نظام سیاسی و ساختار اقتصادی به عنوان یکی از عوامل مهم توسعه قلمداد میشود.
بحث دوم ظرفیت انجام کار داوطلبانه است. مسلم است که وقتی مشکلات معیشتی در جامعه افزایش مییابد علاقمندی به کار داوطلبانه کاهش مییابد، چرا که وقت آزاد و حوصله کمتری برای آنان باقی میماند. نکته دیگر میزان باور افراد به اثر بخشی کار داوطبانه در دستیبابی به اهداف شخصی و اجتماعی است. اگر باور افراد کم باشد کار داوطلبانه را نوعی بیگاری نلقی میکنند که هیج اثری در بهبود وضعیت آنان ندارد.
اینکه در حال حاضر چه درصدی از جامعه کار داوطلبانه انجام می دهد و اینکه نیروهای داوطلب چه درصدی از زمان خود را صرف کار داوطلبانه میکنند نیاز به پیمایش و انجام مطالعات اجتماعی دارد. اما حسب مشاهدات میدانی حاصل از فعالیت در سمنهای مختلف این درصد در جامعه بسیار پایین است.
عامل دیگر استقلال از نهادهای قدرت سیاسی و بنگاههای اقتصادی است. این موضوع بسیار مهم است که نهادهای سیاسی و حاکمیتی چه میزان آزادی عمل و استقلال برای نهادهای مدنی قائل هستند و چقدر مایلند مردم را در اداره امور جامعه مشارکت دهند. عامل دیگر آن است که نیروهای فعال در نهادهای مدنی از نظر ذهنی چه میزان استقلال رای و عمل برای خود قائلند و چقدر مایلند مستقل از نهادهای قدرت سیاسی و اقتصادی عمل کنند. آنچه مسلم است نهادهای سیاسی بدون بهره برداری از نهادهای مدنی که پل ارتباطی میان حکومت و جامعه هستند ظرفیت بسیار محدودی برای اداره مطلوب جامعه دارند.
اما در کنار بحث عوامل شکل گیری نهادهای مدنی، موضوع دیگری هم مطرح است. عوامل کلیدی موفقیت تشکلها برای فعالیت موثر چیست و از طرف دیگر این نهادها در انجام فعالیت های خود با چه چالش هایی مواجه هستند.
اولین عامل کلیدی موفقیت این است که کنشگران و فعالان مدنی به انجام کار دراز مدت اعتقاد و باور داشته باشند. آنها نباید انتظار داشته باشند که در کوتاه مدت به اهداف مورد نظر دست پیدا میکنند. باید بپذیرند نتیجه بخشی در فعالیت مدنی به صبر و حوصله، استقامت، پایداری، و استمرار عمل نیازمند است. تحول در ارتباطات انسانی و اجتماعی برخلاف فعل و انفعالات مکانیکی و شیمیایی بسیار به کندی پیش میرود. در نتیجه افرادی که متاثر از فرهنگ جامعه کوتاه مدت هستند معمولاً از پیش نیازها و شایستگیهای لازم برای حضور و مشارکت در تشکل های مدنی برخوردار نیستند.
دومین عامل داشتن فرهنگ مدارا، تساهل و رواداری است. تشکلهای مدنی برای بهره برداری از پتانسیل جوامع انسانی میبایست آراسته به فرهنگ رواداری باشند. داشتن مهارت مدیریت تعارض از محصولات مهم فرهنگ تساهل است. تعارض در سازمانهای سیاسی یا اقتصادی معمولاً از طریق سلسله مراتب اداری حل و فصل میشود اما تعارض در سازمان های مردم نهاد که اعضای آن همه هم عرض و صاحب اختیار هستند تنها از طریق گفتگو و تعامل سازنده قابل حل است.
عامل سوم نقش سازماندهی در تشکلهای مدنی است. سازمانهای مردم نهاد بدون داشتن ساختار و تشکیلات مناسب که روابط بین اعضا را مشخص و تنظیم کند نمیتوانند به موفقیت های قابل توجه دست پیدا کنند. البته سازماندهی در تمامی نهادها از جمله نهادهای سیاسی و اقتصادی هم مهم است اما در تشکل های مدنی با چالش بیشتری مواجه است. اداره نیروهای داوطلب و پاره وقت به سازماندهی قوی تری نیاز دارد ضمن آنکه از نظر تخصصی نحوه سازماندهی آنها با سازمان های متعارف متفاوت است.
عامل چهارم نقش مهارت های رهبری در توسعه نهادهای مدنی است. نهادهای مدنی به شدت به افرادی نیازمند است که از اعتبار و تعهد اجتماعی و قدرت رهبری برخوردار باشند. رهبران میتوانند با استفاده از مهارت اجتماعی و ارتباطی خود رشته ها و حلقههای ارتباطی میان اعضای تشکل را برقرار نمایند. مهمترین دارایی یک تشکل گوناگونی و تنوع اعضای آن است که تنها رهبران شایسته قادر به بهره برداری از آن هستند.
در کنار عوامل کلیدی موفقیت که به آنها اشاره شد، غلبه بر چالش های پیش رو هم بسیار مهم هستند. اولین چالش نفوذ عوامل وابسته به مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی در داخل تشکلها است که تمایل دارند با اعمال نظر دستاوردهای نهادهای مدنی را به نفع نهادها و جریانات خاصی مصادره نمایند. چالش دوم حضور اعضا و بازیگران غیر اصیل و غیر متعهد در تشکلها است که بیشتر به کارهای نمایشی علاقمندند. اینگونه افراد در آغاز کار، چشم اندازها و اهداف محیرالعقول و بلندبالایی را مطرح میکنند که بسیاری از آنها عملی نبوده و انتظارات غیرواقعی از تشکل ایجاد میکنند. این اشخاص باعث کاهش روحیه و ایجاد فضای یاس و نومیدی در محیط کار میشوند و انرژیها را فرسوده و مستهلک میکنند. از آفات مهم دیگر تشکلهای مدنی حضور فرصت طلبان و رفتارهای فرصت طلبانه است که انرژی زیادی را از سایر اعضا میگیرد.
پس اگر بخواهیم مطلب را خلاصه کنیم. در ابتدا به اهمیت تشکلها در توسعه و پیشرفت جامعه اشاره شد. سپس انواع تشکلها در نهادهای سیاسی و بنگاههای اقتصادی و نهادهای مدنی تشریح شد. بیان شد که نهادهای مدنی برای فعالیت به چه منابع و شرایطی نیاز دارند. عوامل کلیدی موفقیت تشکلهای مدنی گفته شد و سپس به چالش های پیش رو اشاره شد.
در حال حاضر هزاران تشکل از طریق مراجع مختلف کشوری چون وزارت کشور، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، اتاقهای بازرگانی و غیره به ثبت رسیده و در حال فعالیت هستند. توجه کنشگران مدنی به این ویژگیها و چالش ها میتواند به پایداری و فعالیت موثر تشکلها و افزایش سطح مشارکت اجتماعی آنها کمک کند.