دکتر علینقی مشایخی به دعوت کانون در پنجمین جلسه کمیسیون ترویج و گسترش کارآفرینی به منظور هماندیشی در خصوص نقشه راه کانون حضور یافت. در این جلسه بحث و گفتگوی مفصیلی صورت گرفت و پیشنهادات قابل توجهی مطرح گردید.
جلسه پنجم کمیسیون ترویج و گسترش کارآفرینی با حضور اعضای این کمیسیون و اعضای هیأت مدیره کانون با حضور آقای دکتر علی نقی مشایخی در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ در محل خانه تشکلها در ساختمان شماره ۳ اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشناورزی تهران برگزار شد. در این جلسه خانمها معصومه خیراللهی و ترلان حاجی سرداری و آقایان علی نقیب، بهروز حبیبی و محمد زهرایی حضور داشتند.
در ابتدای جلسه آقای نقیب و سایر اعضای حاضر توضیحاتی را در مورد اهداف بنیادی کانون ارایه کردند و به سوالات آقای دکتر مشایخی در جهت شناخت کانون پاسخ دادند.
سپس آقای دکتر مشایخی به تحلیل و بررسی اهداف کانون و نقشه راه آن پرداخت. به بیان وی بخش خصوصی و سمن ها میتوانند به دولت پیشنهاد بدهند و قوانین و مقررات را اصلاح کنند. به این منظور سمن ها میبایست با دولت در ارتباط باشند. البته ممکن است گوش شنوایی نباشد و یا پذیرش پیشنهادات سخت باشد. ولی بالاخره پیگیری و لابی کردن اثربخش است. رابطه بخش خصوصی و سمن ها باید روز به روز تقویت شود چرا که دولت ها همواره ضعیف تر میشوند و توان تدون طرح ها و برنامه های مناسب را ندارند. لذا باید بازوهای فکری از بخش خصوصی پیشنهاد بدهند و امیدوار باشند که چنانچه حرف حساب بزنند مورد قبول واقع شود.
وی افزود که به اتاق بازرگانی توصیه کرده به دولت و مجلس خوراک فکری بدهند. ممکن است صددرصد گوش ندهند اما حداقل روی تصمیمات و اصلاح مصوبات تاثیر گذار خواهد بود.
ارتباط با دولت برای تصحیح قوانین و مقررات لازم است وگرنه آنها میبرد و میدوزند و همه باید در چارچوب مصوبات کار کنند. هر چه قدر بتوانید روی آن چیزی که آنها دارند تنظیم میکنند تاثیر بگذارید و تاثیرتان منطقی تر باشد کار توسعه کارآفرینی آسانتر میشود.
دکتر مشایخی این سوال را مطرح نمود که اگر اعضای کانون زیاد شوند و همه جمع شوند آنها چگونه میتوانند از کانون حمایت کنند و آنها چکاری را میتوانند برای کانون انجام دهند.
آقای حبیبی در پاسخ به این سوال بیان نمود که مجموعههای کوچک در ابتدای شکل گیری به یک سری حمایتهای ویژه نظیر دسترسی به تسهیلات بانکی و غیره نیازمندند. یک سری راهکارها و یک سری پیشنهادها میتواند مطرح باشد که زیرساخت آن وجود ندارد.
مثلاً براین گرفتن تسهیلات بانکی شرکتها سند و وثیقه ندارند. از ساختار و مقررات مالیاتی اطلاع کافی ندارند. ممکن است اداره مالیات بتواند یک سری تسهیلات و معالیت های مالیاتی به کارآفرین بدهد. یا ساختار تامین اجتماعی نتواند پاسخگوی انتظارات آنها باشد. در این صورت یک مجموعه کوچک گیر میکند و نمیتواند حرکت کند. ما در کانون این ذهنیت را داشتیم که بیاییم فضایی ایجاد کنیم کافرآفرینان همدیگر را بشناسند و بین آنها شبکه سازی کنیم. در این صورت آنها می توانند با ارتباط با هم ظرفیت یکدیگر را تکمیل کنند و بتوانند به کمک یکدیگر به صورت یک نیروی واحد و صدای واحد در مقابل جریانات نامطلوب عکسالعمل نشان دهند. از طرف دیگر کارآفرینی یک اکوسیستم است که مولفههای زیادی دارد که برای یک کارآفرین ناشناخته است. به بیان آقای حبیبی غالب کسانی که کارآفرینی میکنند بچههای فنی هستند و معمولاً تک بعدی هستند و به وجوه مختلف تسلط ندارند. به این دلیل ایجاد و تشکیل کلینیک کارآفرینی توسط کانون میتواند راهگشا باشد. کلینیک کارآفرینی می تواند در غالب برگزاری وبینارها، گفتگوها و میزگردها فضا را بازتر کند و موجبات آشنایی، افزایش مهارت و روزآمد شدن کارآفرینان جوان و حتی کارآرینان قدیمی را فراهم کند. بسیاری از کارآفرینان قدیمی هنوز با روش های سنتی کار میکنند. این دهنیتی است که ما در کانون داریم که به دنبال ایجاد فضایی هستیم که کارآفرین بتواند کارش را انجام دهد. به این دلیل در کانون چهار کمیسیون تشکیل دادیم که به دنبال کردن فعال کردن آنها هستیم. مسلم است که کانون و انجمن و تشکل در کشور زیاد است اما ما به دنبال آن هستیم که متمایز باشیم و اثربخشی بیشتری داشته باشیم.
دکتر مشایخی گفت که همه اینها بستگی به روشن و شفاف بودن هدفی دارد که شما دنبال میکنید. روی آن باید بیشتر کار کنید و صحبت کنید. من یک هدف شما را میفهم که کارآفرینی که میخواهد کارهای جدیدی را ایجاد کند، ممکنه در مرحله استارت آپ اولیه باشد و حتی آنهایی که امکانات رسمی دارند و دارند کار ایجاد میکنند، رشتههای جدیدی را ایجاد میکنند و یا در حوزه های جدیدی وارد میشوند، موانع سر راهشان را شناسایی کنیم. سپس قواعد و مقرراتی را به دولت پیشنهاد دهیم که این موانع را برطرف کند. این هدف برای من قابل فهم است. یعنی کارآفرینان اتحادی را بین خود شکل دهند، تبادل اطلاعات کنند و مسائل خود را مطرح کنند. سپس یک جایی مطالب جمع بندی شود و راه حل هایی برایش پیشنهاد شود. این یک ارزش آفرینی است در جامعه، به این معنا که اگر کانون وجود نداشت این اتفاق روی نمیداد. این یک هدف قابل قبول است. در این صورت بقیه کارهایی که شما انجام میدهید میبایست در راستای رسیدن به این هدف باشد، مگر آنکه شما هدف دیگری هم داشته باشید. کارآفرینی توام با ریسک است، توام با شروع فعالیت جدید است، بالاخره جامعه باید مواظبشان باشد. این یک ارزش آفرینی است، ما میخواهیم با هم تعامل کنیم تا این مشکلات را بفهیم و ببنیم چه پیشنهادی میتوانیم از نظر تدوین مقررات بدهیم که این مشکلات رفع شود. این قابل فهم است و اگر چنین تشکلی نباشد ممکنه چنین اتفاقی نیفتد. بنابراین علت وجودی کانون میتواند این باشد. ولی آیا غیر از این که من فهمیدم آیا چیزهای دیگری هست؟ اینکه ما شناسایی کنیم، ارتباط برقرار کنیم، همه اش برای این است که جمع شویم تا این اتفاق بیفتد. یک چیزی که من از بحث ها و حرفهایتان فهمیدم این است که کارآفرینی را یک مقدار آموزش بدهید و ترویج کنید. خوب جاهای دیگری هم هستند که این کار را میکنند. بالاخره موسسات آموزشی هستند که آموزش میدهند. موسسات غیر انتفاعی این آموزش ها را فراهم میکنند ولی کار حمایتی را اگر شما نکنید معلوم نیست چه کسی انجام خواهد داد.
در ادامه گفتگو آقای وزیری گفت که من در ۴۰ سال فعالیتم در کار صنعتی چنین تجربه ای را نداشتم، علاقمند بودم بیایم اینجا در دهه هفتاد زندگی یک کاری بکنم که اثرگذار و ماندگار باشد. ما در مجموعه خودمان یک کار لیدرشیپ را پیاده کردیم، گفتم اینجا بستری است که کاری را که آنجا انجام دادیم بتوانیم در شرکتهای دیگر انجام دهیم. این تعهد من هست و ۱۰ سال است که این تعهد را دارم. اینکه اینجا چقدر بتوانیم این تعهد را انجام دهیم و به نتیجه برسیم در ادامه مشخص میشود. آقای وزیری افزود که نظرم بیشتر این است که در اینجا به استارت آپ ها کمک کنیم و حتی بتوانیم یک شتاب دهنده ایجاد کنیم و به شرکتهای تازه تاسیس کمک کنیم و از آنها حمایت کنیم. یعنی بطور فیزیکی برویم یک کاری بکینم، برویم داخل میدان یک کار قابل ارایه داشته باشیم. بگوییم ظرف دو سالی که در کانون بودیم و مسئولیت داشتیم این کار را انجام دادیم. باید برایش وقت و هزینه بگذاریم. اگر مجموعه هماهنگ شود در این جهت میتوانیم که یک کار اجرایی انجام دهیم. در ملاقات اخیر آقای دکتر بهمن عشقی دبیرکل اتاق تهران از این پیشنهاد بسیار استقبال کردند. اما پیشنهاد دیگری هم در جلسه ملاقات با آقای دکتر عشقی مطرح شد و آن ایجاد باشگاه صدساله ها بود. ما میتوانیم باشگاه صدسالهها را بنیان گذای و حمایت کنیم. یعنی کاری کنیم که شرکتهای بزرگ ایجاد شوند، شرکتهای بزرگ رشد بکنند و این بستر خوبی برای توسعه اهداف بزرگتر باشد. آقای عشقی هم قول حمایتهای همه جانبه دادند. به نظر زمینه فراهم است و ما در اینجا باید بتوانیم یک برنامه عملی داشته باشیم. آقای وزیری به مطالعات آقای ناصر براتی اشاره کرد که مصاحبه ها و مطالعاتی را انجام دادند و دو جهت گیری را شناسایی کردند. یعنی برویم به دنبال منافع صنفی کارآفرینان و یا یک کار اجرایی حمایت از کارآفرینی انجام دهیم. البته جمع بندی آقای براتی این بود که کانون تمایل بیشتری دارد که به سمت کارهای صنفی برود.
دکتر مشایخی با اشاره صبحت دیگران افزود: اگر ما بخواهیم یک چیزی در کشور ایجاد شود که یک کار متمایز باشد باید یک کارهایی بکنیم که بقیه جاها نمیکنند و یا اگر جاهای دیگر این کارها را میکنند به فکر تقویت آنها باشیم. شتاب دهنده خیلی جاها هست یکی در دانشگاه صنعتی شریف است. میشود رفت آنجا و روش تحول را به شرکتهایی که در داخل آن درست شدند آموزش دهیم. آنرا به یک پروسه تبدیل کنیم که این رویه در دانشگاه شریف اعمال میشود. بعد میشود همین رویه را در سایر شتابدهنده های کشور نظیر دانشگاه صنعتی امیرکبییر و یا کارخانجات نوآوری و غیره پیاده کرد. یعنی یک شیوهای از تحول را در شرکتها آموزش دهیم و راه میاندازیم که ادامه پیدا کند. خوب اگر مجموعه کانون هم بیاید یک شتابدهنده درست کند و در این شتابدهنده در خصوص نحوه ایجاد تحول آموزش دهد. خوب درسته که عملاً یک کاری را شروع کرده اید، ولی چطوری استارت آپ ها اینجا جذب میشوند و به جای آنکه جاهای دیگر بروند. نکته این است که شتابدهنده های دیگر جا افتادهاند و به سرمایه گذاران خطرپذیر مرتبط هستند، آنها میروند شرکتها را ارزیابی میکنند و به آنها پول میدهند که کارشان را جلو ببرند. اگر ما تجربه خوبی داشتیم در ایجاد تحول در سازمان و بخواهیم آنرا ترویج کنیم خوب این میتواند جای دیگری هم اعمال شود. وقتی ما فکر کنیم که کارآفرینان وقتی شروع کردند چه موانع و مشکلات مقرراتی و قانونی جلوی راهشان هست، در این صورت میتوانیم جمع بندی کنیم و آنها را رفع کنیم. از استارت آپ ها شروع میشود. ممکنه بتوان تسهیلاتی برای آنها ایجاد کرد. البته بانک را باید نادیده بگیرید چون منابع بانکها مال مردم است. بانک ها تضمین میخواهند که وام هایی را که میدهند به بانک برگردد. در این صورت شما میتوانید یک جایی را درست کنید که بگویید ضمانت آنها را میکنید. باید فکر کنید که چه تسهیلات دیگری میتوانید برای آنها درست کنید. مثلاً دارایی چگونه برخورد کند. میشود یک مقررات و آیین نامه ای درست کرد که شرکتهای کوچک را برایشان راهنما یا مرکز مشاوره درست کرد که به آن مراجعه کنند. یا برای تنظیم صورتهای مالی یا تهیه اظهار نامه به آنها راهنمایی کنند. یا برای سازمان بیمه مشاوری بگذارند. خوب اینکار برای استارت آپ ها هست اما کارآفرینان بزرگ چه مسئلهای دارند.
دکتر مشایخی ادامه داد من با دوستان که صحبت میکنم میگویند که کارآفرینان بزرگی داریم که بزرگتر نمیشوند چرا که وقتی بزرگتر شدند میآیند سراغشان. یعنی کارآفرینان را ما ترمزشان میکنیم که ممنتوم نگیرند و بزرگ نشوند. در نتیجه ما نمیتوانیم سامسونگ و هیوندایی در اینجا داشته باشیم. زیرا تا بزرگ شد احساس میکند میآیند سراغش. شاید حکومت فکر میکند اگر بزرگ شود میآید در سیاست مداخله میکند. نباید بزرگ شود چون اگر بزرگ شود فضولی میکند. اگر بخواهد بزرگ شود یکی از حاکمیت باید سهامدارش شود تا بتواند کنترلش کند، وگرنه نمی شود. آنهم که نمیخواهد با حاکمیت شریک شود از خیر بزرگ شدن میگذره، فتیله را پایین میکشه و متوقف میشود. این یک گیر کارآفرینی ما هست. اگر بخواهیم موتور رشد اقتصادی کشور را راه بیاندازیم، ما به شرکت های بزرگ خصوصی نیاز داریم که با بهره وری خوب کار کنند و ببرند جلو. این معضل را چگونه میخواهیم حل کنیم، با چه مقرراتی این حل میشود و چطوری به دولت یا حاکمیت میتوان اطمینان داد. پس ما یک طیف بزرگها را داریم و طیف کوچکها را که تازه شروع میکنند. بحث کوچکترها که تازه شروع میکنند این است که به آنان آموزش دهیم که چطوری تحول ایجاد کنند. شرکتاشان تازه دارد متولد میشود در چه مسیری بگذارند که رشد کند و مشکل در آن ایچاد نشود. اینها را میتوان آموزش داد. یا اگر استارت آپ ها تشکیل دادند و یک کمی رفتند جلو، از دره مرگ دارند رد میشوند با مشکل به هم میخورند و به هم میریزند. خیلی از استارت آپ ها شرکا به هم میریزند و اختلاف پیدا میکنند. یا در دره مرگ باهم اختلاف پیدا میکنند و متوقف میشوند و یا هنگامیکه شرکتاشان دارد روبراه میشود با هم اختلاف پیدا میکنند و از هم میپاشند. چه آموزشی میشود به آنها داد که دجار این خسران و مصیبت نشوند. این کار ممکنه که تجربه کارآفرینان از این زاویه به یک عده از استارت آپ ها منتقل شود. برای آنکه به آنها آموزش دهیم به نظر من لازم نیست خودمان یک استارت آپ یا شتابدهنده درست کنیم، چون شبابدهنده محدود میشود به آنهایی که میآیند در شتاب دهنده.
آقای وزیری گفت که شتابدهنده یک مثال است یعنی آقای براتی قرار بود اگر کانون در این مسیر افتاد بگوید که چه کاری در این مسیر بهترین کار است. یعنی مصداق توسعه کارآفرینی را تعریف کنند.
آقای مشایخی در ادامه گفت که کانون کارآفرینی میتواند بگوید که ما از یک عده کارآفرین مجرب تشکیل شده ایم که مراحلی را طی کردهایم. مراحلی را که شما دارید شروع میکنید ما طی کردهایم. ما میآئیم برای همه شتابدهنده ها و استارت آپهایی که در شتابدهنده ها هستند سمینارها و دورههای آموزشی برای انتقال این تجربه میگذاریم. مثلاً هر فصلی یک سمینار میگذاریم یا کوچینگ شما را انجام میدهیم. آنها که علاقمندند راهنمایی میکنیم. بنابراین ما شتابدهنده ایجاد نمیکنیم چون شتابدهنده یک کار تکراری است که همه جا هست. اگر شما شتابدهنده ایجاد کنید تعداد محدودی میآیند در شتابدهنده شما و فقط آنها از سرویس و تجربه شما برخوردار میشوند. ولی اگر برای همه شتابدهنده ها یک مجموعه منسجم و منظمی تنظیم کنید و بخواهید به آنها منتقل کنید این یک هدف خوبی است. کانون کارآفرینی به اعتبار تشکل خود که از کارآفرینان مختلف است میتواند این را به شتابدهندهها اعلام کند. در این صورت یا شما را دعوت میکنند که به شتابدهندهها بروید و دورههایی را برگزار کنید یا کوچینگ بگذارید، یا ممکنه یک در جای متمرکز جمع شوند و از شما درس بگیرند که چه کار میخواهید بکنید و یک جریان آموزش و انتقال تجربه را شکل دهید. این یک طرف قضیه است یعنی آن طیفی که تازه شروع کردهاند. یعنی اگر ما کار آفرینان را بگیریم از کسانی که تازه شروع کردهاند و آنهایی که خیلی جلو رفتند و به مراحل بالایی رسیده اند، باید ببینیم که مشکل کارآفرینان قدیمی چیه و چگونه میتوانیم مشکلاتشان را حل کنیم یا به حل مشکل آنها کمک کنیم. در این راه تعامل با دولت و حکومت خیلی لازم میشه، اینکه آنها از حاکمیت چه میخواهند و حاکمیت از آنها چه میخواهد. چطوری میشه یک چیزی تنظیم کرد که نه حاکمیت نگرانی داشته باشد و نه کارآفرینان متوقف شوند. به نظر من ممکنه حرکت را روی این دو مسیر شکل دهیم، هم برای لایههای پایینی همه لایههای بالایی.
در ادامه آقای حبیبی گفت در شش دهه گذشته هر جا آمدیم شرکتی را درست کردیم و بزرگ شد حساس شدند مثلاً وقتی ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) درست شد شاه ورود کرد و گفت که شرکت را سهامی خاص بکنید و کارگران را سهام دار کنید. اختلافات محمود و احمد خیامی از این جا آغاز شد چرا که احمد اینکار را نکرد و محمود این کار را کرد. به نظر ایشان ما باید به سمت شرکتهای بزرگ برویم چرا که هم آورده مالیاتی دارند و هم میتوانند از صندوق تامین احتماعی حمایت کنند. هم میتوانند نیرو جذب کنند و هم میتوانند در حوزه تحقیق و توسعه صاحب سبک و روش شوند. اینها همه آورده است و باعث میشود که ثروت ایجاد شود. وقتی نیرو باشد، کار باشد و محصول باشد ثروت ایجاد میشود. ما باید یک جوری به دولت القا کنیم که جلوی پیشرفت آنها را نگیرد. مثلاً باشگاه شرکتهایی که میخواهند صدساله شوند، باشگاه شرکتهایی که میخواهند فروششان بالای یک میلیارد دلار شود. اینها چیزهایی است که اگر بیاییم باشگاه آنرا ایجاد کنیم یک سری میآیند در باشگاه عضو میشوند. حالا شرکتی که میخواهد صدساله شود پایهگذارش باید بپذیرد که یک چیزهایی را باید واگذار کند. یکی از بحثهایی که ما در کارآفرینی داریم همین است. شرکتهای ما عمرشان کوتاه است. در حد ۴۰ تا ۵۰ سال است و وقتی پایه گذار یا موسس شرکت کار را میگذارد کنار کل مجموعه میخوابد. یکی از بحث ها این است که باید کار را واگذار کند به هیأت مدیره و یا واگذار کند به فرزندانش. ما در باشگاه صدساله ها میتوانیم راهکارش را پیدا کنیم که زمانی که میخواهی صدساله شوی باید این چارچوبها را داشته باشی، این مقررات را داشته باشی، در این غالبها خود را بگنجانی تا به اینجا برسی.
به بیان دکتر مشایخی، دولت نگرانی دارد که اینها که بزرگ میشوند فضولی میکنند و یا میآیند در سیاست، این را علناً میگویند. از این ور هم اینهایی که میخواهند بزرگ شوند باید مکانیزمهایی بگذارند که شرکتشان ماندگار شود و آن مسئله دیگری است. حتی شرکتی که هم خیلی بزرگ نشود بحث ماندگاری برایش یک مسئله است. این یکی از چالشهای اقتصاد ما است. ما شرکتهای بزرگ صدساله دو نسله و سه نسله نداریم. بیشترشان یک نسله هستند. شاید دو نسله یکی دوتا داشته باشیم و سه نسله نداریم. شاید بوتان دونسله باشد و ممکن است یواش یواش سه نسله شود. اما در عمل وقتی همه بنیانگذارن رفتند شرکت هم رفته است. خوب این یک زیان جدی به اقتصاد است، برای اینکه شرکت یک سرمایه است. خود ایجاد شرکت، ساختارش، سازمانش وقتی متوقف میشود یک سرمایه نامحسوس از بین میرود. این را چطوری میشه پایدارش کرد. آن شرکتی هم که به جایی رسیده که به ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلبون دلار رسیده خودش با کارآفرینی به اینجا رسیده است. بالاخره کارآفرین در شرایط ایران، با وجود هرگونه رانت و فساد، توانسته شرکت خود را رشد دهد و به اینجا برساند. کارآفرین از محیطش استفاده میکند، از قوانین استفاده میکند تا شرکت خود را رشد دهد. جطور میشود که این ادامه پیدا کند، این یک عارضه عمومی در شرکتهای ما است. از شرکتهای تولیدی بگیر تا شرکتهای سرویس پیمانکاری، مشاوره و غیره، این بحث مرتبط با کارآفرینی است. برای آنکه آنها که به اینجا رسیدهاند از کارآفرینی به اینجا رسیدهاند. حالا مسئله این است که چطوری ادامه دهند. کسبوکارهای خانوادگی با فرهنگ ایران اکثراً به مشکل برمیخورند. پولدار که میشوند بچه هایشان میروند به دنبال کارهای دیگر. حوصله ندارند که کسبوکار پدرشان را دنبال کنند و آن زحمتها را بکشند. پول هم دارند درس میخوانند میروند خارج زندگی میکنند و کارهای دیگری میکنند. کم هستند که که آماده شوند بروند ادامه دهند. خوب ادامه مسیری که کارآفرینان طی میکنند از نقطه نزدیک صفر تا به جایی میرسند که میخواهند بازنشسته شوند بسیار مهم است. ادامه این راه برای کشور لازم است. باید ببینیم چه مشکلی داره و چطوری این مسئله را باید حل کنیم. این بیشتر برمیگردد به سازوکارهایی که در درون شرکت وجود دارد. بستگی به خود کارآفرینان دارد که چطوری سازماندهی کنند که کارشان ادامه پیدا کند. به بیان دکتر مشایخی بعضیها هم خیلی بزرگ میشوند بطوریکه در جامعه شاخص میشوند. مثلاً کاله یا میهن بزرگ میشوند. آن وقت میگویند خوب اینها کی اند، چکار میکنند، چند نفر کارگر دارند، پولشان را چکار میکنند، میروند سراغشان و میگویند شما که میخواهید اینقدر بزرگ شوید باید بخشی از سهامتان را به فلان جا و فلان جا بدهید. پس طرف ترجیح میدهد که از یک حدی بزرگتر نشود و در همین حد خودش را نگهدارد. این برای کشور ضرر دارد چرا که استعدادی را که میتواند بزرگ شود حذف کردی. شرکت بزرگ میتواند شرکتهای کوچک و متوسط را به دنبال خودش بکشاند، خوب این یک مسئله کارآفرینی است. کارآفرینی از نقطه شروع مسئله دارد. مسائل را میشود فرموله کرد، در شروع کار، ادامه حیات در استارتآپها، تحول سازمانی در استارتآپها برای کسب موفقیت و غیره. متوسط ها هم مشکل ادامه حیات و انتقال به نسل بعدی دارند. بزرگترها هم ادامه حیاتشان به حاکمیت بستگی دارد که چطوری حاکمیت را مطمئن کنند که من فضولی نمیکنم و سرم به کار خودم است. البته قبولاندن آن بسیار سخت است. کانون کارآفرینی باید فکر کند که در این مسیر چه کمک فکری میتواند به جامعه کارآفرینان و حاکمیت بکند. چه راه حلی میتواند بدهد. من فکر میکنم اینطوری هم پوشش میدهد بحثی را که شما دارید که من به یک تجربه ارزشمندی رسیدهام و دلم میخواهد یک کاری بکنم که بقیه آنرا بفهمند و استفاده کنند و یک کار ماندگاری بشود. البته این چیزی که شما به آن رسیدید ممکنه در ۱۰ سال دیگه یک روش مدیریت تحول دیگری در دستاوردهای مدیریت ایجاد شود . وقتی بررسی و تحلیل میکنید باز ممکن است در آن بازبینی شود. شما میتوانید یک جریانی را ایجاد کنید و راه بیاندازید. کار ماندگاری که که میخواهید بکنید این است که اگر این کانون تشکیل شود میخواهم یک جریان در آن راه بیاندازم که در این جریان تجربه کارآفرینانی که موفق بودند و توانستند شرکتشان را متحول کنند و رشد بدهند به نیروهای جدیدی که دارند شکل میگیرند منتقل کنند. وقتی این را میگذارید هدف دیگر ایده ایجاد یک شتابدهنده محدودی که یک سری از این کارآفرینان را بیاورند در آن مثلاً ۲ درصد، اصلاً هدف شما را برآورده نمیکند. ولی اگر این جریان را در این تشکل راه بیاندازید و این جریان وصل شود به هر شتابدهندهای که در کشور وجود دارد و بچههای جوانی که دارند این کارها را میکنند، آن وقت میشه این جریان را ماندگار کرد. حالا این جریان الان شیوه ای را که شما به آن رسیدهاید دنبال میکند و ترویج میکند. ۵ سال دیگه اگر شیوه جدیدی ابداع شده باشد میشود جایگزین شیوه قبلی کرد. مهم راه انداختن این جریان است. ممکنه شما بگویید من اینجا آن قشر نوپای کارآفرینان را آموزش میدهم راه را بفهمند و از آنها که مجرب هستند یاد بگیرند. این یک جریانی باشد در اینجا و وصل شود به همه چیزهایی که در کشور وجود دارد. این بسیار خوب است. ممکنه نوار تهیه کنید، کیت آموزشی تهیه کنید، ممکنه گردهمایی فصلی و سالانه بگذارید که جمع شوند و برای آنها توضیح دهید. این یک جریان انتقال تجربه میشود که آنها یاد بگیرند. آن وقت یک بحث هم کارآفرینان بزرگ است. بنابراین اگر شما هدفتان این باشت که کارآفرینی را در کشور از بدو تولد تا بلوغش و تا رسیدگیاش حمایت کنید، تقویت کنید، میشه کارهای مختلفی در آن سامان داد. شما یک تشکلی میشوید که توجهتان به کارآفرینان است. این یک کمی فرق میکند با نگاههایی که بیزینسها را در نظر میگیرند. مثلاً سمنهای بسیاری هستند که بیزینس و کسبوکارها را در نظر میگیرند که در شرایط کنونی مسئله آنها را پیدا و آنرا حل کنند. ولی شما دارید سیر تحول بیزینس را از بدو تولد تا آخر نگاه میکنید که در هر مرجله چه مسائلی دارد و در نتیجه چه جور مسائلی را باید بهش بپردازید.
در ادامه خانم خیراللهی گفت که کانون کارآفرینی از یک عده کارآفرین تشکیل شده که هر کدام کسبوکار خودشان را داشتهاند و در مسیر رشد خودشان، از منظر خودشان با مشکلات تعامل کرده و رشد کردند و آمدند در اینحا. حال نیاز به یک عده تئوریسن داریم که بتواننند تئوریزه بکنند و یک سری مسائل را برنامهریزی کنند. مغز متفکری میخواهد که بتواند سمت و سو بدهد چون کارآفرینان شاید مدرس نبوده باشند و نتوانند انتقال تجربه دهند. همین بیان انتقال تجربه خودش یکی از دغدغههای ما است. باید انگیزه ایجاد کنیم که کارآفرینان بیایند. ایجاد انگیزه همکاری یکی از معضلات ما در کانون است که افراد بیایند و در کانون عضو شوند.
دکتر مشایخی در پاسخ گفت شفاف کردن هدفی که مفید است بسیار مهم است. اگر آنرا شفاف کنیم بطوریکه بشود گفت ما بوجود آمدیم و هدف بنیادی ما این است و این شفاف باشد. در این صورت ممکنه طیف زیادی از کارآفرینان علاقمند شوند. مثلاً کارآفرینانی که موسس آنها دارد به بازنشستگی نزدیک میشود میخواهد ببیند که چطور میتواند شرکت خود را پایدار کند. آنکه خیلی بزرگ شده احتمالاً میخواهد ببیند چکار کند که حاکمیت به او برای بزرگ شدن حساس نشود. آنکه جدید دارد ایجاد میکند ممکنه بخواهد از تجربه بقیه که این مسیر را طی کردهاند استفاده کند. اگر هدف شفاف باشد، اگر هدف مفید باشد، اگر هدف ازرش آفرینی باشد خودش انگیزه ایجاد میکند. افرادی مثل مهندس وزیری ممکن است احساس وظیفه کند که من به دهه هفتاد زندگی رسیدهام میخواهیم یک کاری برای جامعه بکنیم. تجاربی پیدا کردم که میخواهم به بقیه منتقل کنم که بماند. یک عده دیگر ممکنه هنوز به این درجه از معرفت نرسیده باشند که بگویند من میخواهم اینکار را بکنم، وقتش را ندارم و نیاید به میدان. ولی اگر ببیند که حضور در این حرکت ممکنه دستاوردهایی برای خودش داشته باشد علاقمند میشود. البته باید سعی و دقت کنید که این دستاوردها از نوع کسب رانت برای اعضا نباشد. خیلی از سمنها خراب و بدنام میشوند چرا که به دنبال کسب رانت برای اعضایشان هستند. باید فکر کنید که کار ما از نوع کسب دانش، بینش و آگاهی است که حرکت سازنده ادامه پیدا کند. اینها در دو حوزه مختلف هستند، من یاد میگیرم که چگونه کارم را بهتر انجام دهم. در مقابل ممکنه یاد بگیرم بروم یکجایی ببینم کجا یک سوراخی هست که از رانتش استفاده کنم یا لانسه شوم که از رانتش استفاده کنم. این یک یادگیری است که بدنام میکند. ولی در مقابل آن یادگیری است که همه برای آن ارزش قائلند و آنرا مفید میدانند. در این مسیر برای کار فکریتان میتوانید با دانشگاه یا مراکز تحقیقاتی ارتباط داشته باشید. بالاخره وقتی میخواهید مسائل را جمع بندی کنید، نظامی به آنها بدهید، غالب بندی و تئوریزه کنید باید از کسانی که اینکارها را میکنند کمک بگیرید.
آقای نقیب در ادامه گفتگوها بیان کرد که از بحث ها بسیار یاد گرفتم. خاطرتان هست من قبلاً گفته بودم که از یک حدی بالاتر برویم حاکیمت ما را محدود میکند و هنوز هم این اعتقاد را دارم. در صحبت دوستان هم این نکته مطرح شد. اتفاقاً ما هم میخواهیم همین مشکل را برطرف کنیم. حرفهایی که بقیه دوستان میزنند درست است اما یک خلائی در تفکر حاکمیت وجود دارد. همه میخواهند اقتصاد کشور پیشرفت کند و سرآمد شویم، اما نگاهی که در حاکمیت وجود دارد یک نگاه ترس است، یعنی اگر نقیب بزرگ شود آنوقت چه اتفاقی میافتد. در حالیکه نقیب میخواهد که کنار شما باشد و زیر سایه شما باشد.
دکتر مشایخی گفت که که این نگرانی هست. راز موفقیت شما این است که از شروع تا آخر یعنی طیف را پوشش دهید. اگر فقط متمرکز شوید روی بززگها بعد کارآفرینایی که به آن حد نرسیده اند نخواهند آمد و میگویند به ما چه؟ یک عده هستند که بزرگ شده اند و مشکل دارند میخواهند مشکل خودشان را حل کنند، ما چه کاره هستیم. لذا نباید اینطوری فکر کنیم.
آقای نقیب افزود که ما ۲۰ سال پیش با یک عده افراد مثل آقای انتصاریان انجمن اخلاق کسب و کار را انداختیم چرا بیاخلاقی در شرکتها و کسبوکارها وجود دارد و بسیار رواج پیدا کرده است. انجمن تشکیل شده که یک مقداری این بیاخلاقیها تخفیف پیدا کند. کانون کارآفرینی در بحث توسعه کارآفرینی بحث کلی نگری دارد و در اینجا بحث صنفی نگری نداریم. بواسطه بیتوجهی و سوء تفاهم یک خلاء هایی بین دولت و کارآفرینان وجود دارد. مطلب خوب و جالبی گفته شد که هر چه میگذرد دولتها از نظر تخصصی ضعیفتر میشوند. پس چقدر خوبه که به کمک آنها برویم و اکنون آمادگی حرف شنوی بیشتر است. کارآفرینان بیایند برای تغییر فکری حاکمیت به سمت اقتصاد کمک کنند. اقتصاد میتواند در خدمت سیاست باشد منتها توسعه اقتصادی ضرورت دارد.
دکتر مشایخی افزود شما میگویید چه گفتمانی را باید شروع کنیم و انجام دهیم. مسئله همین است و باید ببینیم چطور ی باید آنرا حل کنیم. ممکن است با منطق و غیره هم نشود و باید نشست و صحبت کرد. ولی این طیف مسائلی است که شما دارید. اینکه روی استارت آپها متمرکز شوید بقیه میگویند خوب حالا استارت آپ ها هستند و به ما کاری ندارند. اگر روی کسانی که نزدیک به بازنشستگی هستند متمرکز شوید تازه کارها کنار میکشند. عصاره کلام این است که به کارآفرین کمک شود مسائل و موانع کارآفرینی را مرتفع کند. به این مسائل فکر شود مسائل آن حل شود از اول تا آخر، از بلوغ تا رشد. برای این که اینکار اتفاق بیفتد گفتن صرف کافی نیست. باید راههایی را پیدا کرد، نقشههایی را کشید که این اینها بتواند عملیاتی شود. یعنی فقط هدف بنیادی بیان شده که قشنگ هم بیان شده است. چه بهتر از این که همه موانع کارآفرینی رفع شود و از کارآفرینان حمایت شود، توسعه صورت گیرد، در کشور شغل ایجاد شود، همه به بلوغ برسند و رشد کنند. چه چیزی بهتر از این. اما حالا چه کاری میخواهید بکنید که این اتفاق بیفتد. مثلاً جریانی راه بیفتد برای آموزش استارتآبها در اتصال با مراکزی که در کشور وجود دارد و شما و کانون شناخته شوید به جاهایی که دارید این سرویس را میدهید. آن خیلی خوب است آن یک کار عملی است که شناخته میشوید. برای آنها که به بلوغ رسیده اند و بنیان گذار آنها به مرز بازنشستگی رسیده و به دنبال ادامه کسبوکار خود هستند چه باید کرد. از تجربیات هم چه میتوانند یاد بگیرند. چه کارهایی باید بکنیم که از تجربیات هم یاد بگیرند. ممکنه از تجربه دنیا کمک بگیرند. بعضی شرکتها در اروپا داریم که بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال است که برقرارند. آنها چه کار کردند که برقرار ماندند، میشه از آنها یاد گرفت. یا آنها که خیلی بزرگ شدند چطور میشود نگرانی با حاکمیت رفع شود. برای آنهایی که این سازمانهای بزرگ را دارند چطوری با دولت کنار آمدند که نگران نباشند. هم میشود از تجربه بینالمللی استفاده کرد و هم از تجربیات و گفتگوی خود افرادی که در مجموعه شما هستند. میشود راهکارهای آنرا فکر کرد و اینکه این راهکارها را چگونه در جهت هدف بنیادی در لایههای مختلف و مقاطع این طیف استفاده کرد.
آقای وزیری بیان کرد که هدف ارزشمندی است و کاملاً گرفته شدم. اینکه چه ساختاری باشد اتاق فکر میخواهد. قرار بود آقای براتی نقشه راه که مشخص شد ساختار را مشخص کنند. کار هنوز تمام نشده است. باید ادامه پیدا کند. پیشنهاد شما (آقای مشایخی ) بسیار ارزشمند است و ارزش آنرا دارد که کانون به آن بپردازد و تمام انرژی را بگذارد توی این مسیر.
آقای حبیبی گفت که نکات ارزشمندی بیان شده است. پیشهاد گردید که یک کلینیک کارآفرینی داشته باشیم اما مشکل این است که ما از جنس کاریم و شاید بلد نباشیم بخوبی صحبت کنیم. بنابراین یک اتحاد، ساختار و اتاق فکری میخواهد که هم دانشگاه در آن باشد و هم صنعت. اینها با هم میآیند در کلینیک کارآفرینی و سمیارها و وبینارها را تشیکل میدهد و یک بجثهایی را شکل میدهند که از دل آنها مطالب مفیدی استخراج میشود.
آقای دکتر مشایخی در ادامه بحث های خود را به ضرورت قسمت بندی طیف کارآفرینان اشاره کردند چرا که برای هر قسمتی از تازه کارها تا کارآفرینان بزرگ میبایست برنامه ریزی خاصی صورت گیرد. برای انیکار منابع مختلفی نیاز است که بخشی خود کارآفرینان هستند، بخشی دانشگاهیان هستند. بسیاری از دانشگاهها کارآفرینی درس میدهند. این منابع میبایست با برنامه ریزی در خدمت هدف بنیاد کانون قرار گیرد. ایشان در خاتمه بیان کرد که اصلاً کل کار شما(کانون کارآفرینی) کارآفرینی است. چون میخواهید کانون کارآفرینی درست کنید که خود ایجاد این کانون یک کار کارآفرینی است. یعنی کاری را ایجاد میکنید با تمام چالشهایی که دارد، یعنی باید مشخص کنید هدفش چیه، سازمانش چیه و برنامه اش چیه.